لبهای تو لب نیست! عذابیست الهی باید که عذابی بچشم گاه به گاهی در لحظهی دیدار تو، گفتم که بعید است چشمان تو من را نکشاند به تباهی لبهای تو نایابتر از آب حیات است تو سوزن پنهان شده در خرمن کاهی این کار خدا بوده که یکباره بیفتد در تنگ بلور شب من مثل تو ماهی ای شاخه نبات غزل حافظ شیراز ! معشوقهی مایی، چه بخواهی چه نخواهی ... ! | |
.
.
.
ماهی کوچولو...