من نخوابیدم . تو هم نخوابیدی . او هم نخوابیده از آن بالا دارد به ما می خندد نمی دانم چای هم می نوشد یا نه
سرش درد می گیرد یا نه تا حالا بغض کرده تحقیرش کرده اند تا حالا شده سرش را بیاندازد پایین و چنان مشتش را گره کند که انگشتانش درد بگیرند تا حالا آرزوی مرگ کرده تا حالا با حسرت به عشق از دست رفته اش زل زده تا حالا در تنهایی گریه کرده تا حالا خودش و خدای خودش را لعنت کرده تا حالا....
اگر تفریحات دنیای ما را انجام نداده از این بلاهایی که سر ما می آورد چه لذتی می برد؟ دوباره خون ریزی از بینی ام شروع شد !
من نخوابیدم
.
تو هم نخوابیدی
.
او هم نخوابیده
از آن بالا دارد به ما می خندد
نمی دانم چای هم می نوشد یا نه
سرش درد می گیرد یا نه
تا حالا بغض کرده
تحقیرش کرده اند
تا حالا شده سرش را بیاندازد پایین و چنان مشتش را گره کند که انگشتانش درد بگیرند
تا حالا آرزوی مرگ کرده
تا حالا با حسرت به عشق از دست رفته اش زل زده
تا حالا در تنهایی گریه کرده
تا حالا خودش و خدای خودش را لعنت کرده
تا حالا....
اگر تفریحات دنیای ما را انجام نداده از این بلاهایی که سر ما می آورد چه لذتی می برد؟
دوباره خون ریزی از بینی ام شروع شد !